سفارش تبلیغ
صبا ویژن
    سلام آقا جان
    شرمنده ام که بهانه ها برای یاد کردن از تو را کم کرده و بیشتر از آنکه به تو فکر کنم در خودم غرق شدم.
    چه بد است فراموشی جان و خدمت به تن.
    می‏بینم که بی تو زنده‏ام و چه زندگی که مرگ بر آن ترجیح دارد.
    ارباب مدت‏هاست که بوی سیب به مشام جان نرسیده چه می‏شود که از باغ ولایت و محبت
 سیبی به من دهی تا بوی حسین(ع) را حس کنم:
 
    بیا که بی تو شکوفه غریب می‏ماند           زمانه در هوس بوی سیب می‏ماند
    در انتظار تو دستان باز پنجره‏ها            به سمت روشن ام من یجیب می‏ماند
     

نوشته شده در  یکشنبه 86/12/12ساعت  9:27 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تابه تهمت و روغن معصیّت
حرف‏های تکان دهنده حاج ناصر در حضور حاج کاظم
حیدر ولی با نام دیگر بود عباس
ختم واقعه
آخر دنیا
اثر یک خاطره
دلستانه
[عناوین آرشیوشده]