سلام آقا جان
شرمنده ام که بهانه ها برای یاد کردن از تو را کم کرده و بیشتر از آنکه به تو فکر کنم در خودم غرق شدم.
چه بد است فراموشی جان و خدمت به تن.
میبینم که بی تو زندهام و چه زندگی که مرگ بر آن ترجیح دارد.
ارباب مدتهاست که بوی سیب به مشام جان نرسیده چه میشود که از باغ ولایت و محبت
سیبی به من دهی تا بوی حسین(ع) را حس کنم:
بیا که بی تو شکوفه غریب میماند زمانه در هوس بوی سیب میماند
در انتظار تو دستان باز پنجرهها به سمت روشن ام من یجیب میماند
نوشته شده در یکشنبه 86/12/12ساعت 9:27 عصر  توسط حسن اندواری
نظرات دیگران()