سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتم: این که تو می‌گویی با عُرف سازگاری ندارد.

عاقلانه گفت: می‌خواهم برای خود زندگی کنم و نه دیگران.

گفتم زندگی با دیگران حکم عقل است و از آن گریزی نیست.

به ناچار دو مساله برای خودم پیش آمد:

1.     اگر او می‌گفت: برای انجام این کار به جامعه‌ای می‌روم که با این مساله

 

سازگار باشد.

 

در جواب می‌گفتم: بستگی به این دارد که آیا فرهنگ اصیل خود را قبول کنی

 

 یا آنچه را که به عقلت می‌رسد. (چون این نتیجه سال‌ها فکر و تجربه  و آن

 

تنیجه هوسی زودگذر است.)

 

2.     و اگر می‌گفت: من به جامعه‌ای دیگر نمی‌روم بلکه  همین جا با کسانی

هستم که مرا و این کار مرا قبول داشته باشند.

در جواب می‌گفتم: باید دید این عده که کار تو را قبول می‌کنند دلیلشان همان

هوس زودگذر است یا چیز دیگری!...

با یکی از دوستان مدت‌ها قبل در مورد این که ژل مو بمالد یا نه حرف می‌زدم که

 این بحث پیش آمد

پیشنهاد می‌کنم یکبار دیگه با این دیدگاه این نوشته رو بخونید و نظر بدید.


نوشته شده در  جمعه 87/1/9ساعت  6:39 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

بسمه تعالی
قال علی (ع):
 

فَإِنَّ الْغَایَةَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَکُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ

 

 تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ

 

 :امام علی (ع) فرمود

 قیامت پیش روی شما و مرگ در پشت سر شما را می‏راند سبکبار شوید تا برسید

همانا آنان که رفتند در انتظار شما هستند

نهج‏البلاغةخطبة21

  

نوشته شده در  سه شنبه 86/12/28ساعت  12:41 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

    سلام آقا جان
    شرمنده ام که بهانه ها برای یاد کردن از تو را کم کرده و بیشتر از آنکه به تو فکر کنم در خودم غرق شدم.
    چه بد است فراموشی جان و خدمت به تن.
    می‏بینم که بی تو زنده‏ام و چه زندگی که مرگ بر آن ترجیح دارد.
    ارباب مدت‏هاست که بوی سیب به مشام جان نرسیده چه می‏شود که از باغ ولایت و محبت
 سیبی به من دهی تا بوی حسین(ع) را حس کنم:
 
    بیا که بی تو شکوفه غریب می‏ماند           زمانه در هوس بوی سیب می‏ماند
    در انتظار تو دستان باز پنجره‏ها            به سمت روشن ام من یجیب می‏ماند
     

نوشته شده در  یکشنبه 86/12/12ساعت  9:27 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

امام حسن عسکری:
علامات مومن پنج چیز است: بلند گفتن بسم الله در نماز ظهر و عصر، سجده بر خاک، انگشتر عقیق به دست کردن، 51 رکعت نماز در روز خواندن (17 رکعت واجب روزانه+ 34 رکعت نافله در شبانه روز )، زیارت اربعین 

نوشته شده در  پنج شنبه 86/12/9ساعت  12:2 صبح  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

 

به نظر شما نهایت آرزوی یه گوسفند چی می تونه باشه؟

می دونم سوال عجیبیه ! ولی اگه کمی فکر کنیم می بینیم هیچ عیبی نداره که ما بخوایم بفهمیم هدف از آفرینش گوسفند چیه و اون می تونه چه آرزویی داشته باشه چون خدا حکیمه وهیچ چیزی رو بدون هدف و بیهوده نیافریده و چون هر موجودی باید به خاطر یک هدف آفریده شده باشه پس حتی می تونیم بگیم که آرزوش یه آرزوی مقدسه چون این همون هدفیه که خدا اونو به خاطرش آفریده!

می خوام برم سر اصل مطلب، هیچ شکی نداریم که خدا ما و همه موجودات عالم رو آفریده تا به کمال یا خوشبختی یا عالی ترین درجه رشد برسیم، حال عالی ترین هدفی که می شود برای گوسفند در نظر گرفت چیست؟ جواب این سوال در آیه های مختلفی از قران آمده، خداوند می فرماید: تمام موجودات عالم را برای رشد و تعالی اشرف مخلوقات یعنی انسان آفریده. (و در آیاتی خصوصاً به چهار پایان اشاره شده که فواید بیشتری برای انسان دارند)

خوب معلوم شد که هر گوسفندی دوست داره که یه روزی غذای انسان ها بشه برای اینکه در مسیر رشد و کمال حرکت کنه و قسمتی از گوشت و پوست آدم بشه تا برای رسیدن به هدف نهایی هستی تلاش کنه پس خوش به حال گوسفندهایی که تو یه روزی مثل امروز (عید قربان) به هدف نهایی خودشون می رسن و بد به حال اون گوسفندهایی که به مرگ طبیعی یا مریضی یا دلیل دیگه ای می میرند و نمی تونند به آرزوشون برسند!

وقتی به موضوعی مثل این فکر می کنم با خودم می گم حیوانات هم تونستن به سعادت و خوشبختی برسند پس تو کجای کاری؟! بالاخره تونستی به خوشبختی برسی یا هنوز هم داری تو کوچه های گمراهی دنبال خوشبختی می‏گردی خوشبختی موهومی که جز سیاهی برات هیچ ثمری نداره، باخودم می گم تونستی خودبینی و غرور خودت رو قربانی کنی تا لایق دیدار محبوب بشی و این موقع است که با خودم می‏گم:

ای کاش من هم یک قربانی(شهید) بودم.


نوشته شده در  جمعه 86/9/30ساعت  2:40 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

                                          بسم الله الرحمن الرحیم

                                                                روزی به وسعت بهشت

      

     گاهی اوقات گناه کردن بهتر از انجام دادن کار خوب و ثوابه چون گناه باعث توبه و رو آوردن به خدا می شه ولی کار خوب باعث غرور و دور شدن از خدا میشه.

     شاید این حرف باعث بشه تا گناه کارانی مثل من هم امیدوار باشن که هنوز می شه امید به برگشت داشت بالاخره هر کسی که با یکی قطع رابطه کنه باید از یه جایی و یه بهانه ای برای برگشتن و برقراری ارتباط استفاده کنه ولی این یه رقم دیگه نوبره که آدم برای رفاقت دوباره از قهر کردن استفاده کنه، با این حال چاره ای نیست اینقدر این رفیق مهربون و با گذشته که اگه صد بار هم ازش دور بشی باز هم منتظرته تا برگردی.

    اگه ماه رمضون بهت وقت داد و برنگشتی باز هم می گه عرفه وقت هست بیا تا دوباره با هم باشیم اگه آخر ماه رمضون هنوز پیرهن سیاه گناه تنت بود و عید نگرفتی باز هم می گه که هنوز عید قربان هست بیا و خودت و گناهانت رو قربانی کن تا با خود من ملاقات کنی و چقدر من بدبختم که با این همه محبت و توبه باز هم در خوشبختی رو روی خودم می بندم و می گم ولم کنید که درد کشیدن تو گناه رو بیشتر می خوام .

     اما خدا جون به جون خودم و خودت-که من رو بیشتر از خودم دوست داری- الان پشیمونم از این  که فکر کردم بدون تو بیشترخوش می گذره.                

     حالا که کار به اینجا کشید بذار یه اعتراف دیگه هم بکنم پشیمونم ازاینکه فکر کردم که بند? خوبی برات بودم از اینکه وقت نمازخوندن کیف می کردم و با خودم می گفتم که حالا دیگه حق بنده گی رو به جا آوردم و دیگه خدا هیچ طلبی از من نداره از اینکه وقتی فلان کار خوب رو انجام دادم فکر کردم که دیگه الان خدا باید  چند دونگ بهشت رو به اسم من بزنه تا از خجالت من در بیاد.

     خلاصه خدا جون هر چی تا حالا از ما دیدی بی خیال شو و دور تمام داشته ها و نداشته هام خط بکش چون می خوام یک بار دیگه از صفر شروع کنم انگار تا حالا اصلا بین من و تو حرفی نبوده مثل اون حاجی که تو عرفات تمام گناهانش رو می بخشی مثل اون شهید که وقت مردن هیچ گناهی تو پرونده اش باقی نمی زاری یا مثل اون بچه که تازه به دنیا اومد من هم می خوام از این پوست گناه بیام بیرون و تو آسمون صاف پاکی نفس بکشم و یقین دارم که باز هم تو منو قبول می کنی و باز هم مثل همیشه ندید می گیری چون آخه امروز یه روز دیگه هست

         امروز عرفه هست روزی به وسعت بهشت!           http://www.benisi.ir


نوشته شده در  پنج شنبه 86/9/29ساعت  10:45 صبح  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تابه تهمت و روغن معصیّت
حرف‏های تکان دهنده حاج ناصر در حضور حاج کاظم
حیدر ولی با نام دیگر بود عباس
ختم واقعه
آخر دنیا
اثر یک خاطره
دلستانه
[عناوین آرشیوشده]