سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یا فاطمه (س) ادرکنی

امام موسی کاظم (ع) :

إِنَّ فَاطِمَةَ (ع) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَة

همانا فاطمه (سلام الله علیها) زنی بسیار راستگو و شهید است.

الکافی     1     458    باب مولد الزهراء فاطمة ع ..... 


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  8:31 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

    بسمه تعالی

   یکی از دوستان در نظرات مقاله هدف از زندگی که در سایت

 

www.benisi.ir نوشته بودم سوالاتی مطرح کرده بود که به همراه جواب از

 

 نظرتان می‌گذرد:

 

    هدف را تعریف کنید؟

نقطه‌ای امید بخش که در زندگی  هر فردی عامل حرکت و پویایی

 

می‌شود، و شاید به دلیل وضوح معنای این کلمه است که نمی‌توان معنای

 

 واضحتری برای آن پیدا کرد.

 

    آیا هدف یک امر نسبی است؟

   هدف امری اعتباری است یعنی نمی‌توان وجود خارجی برای آن در نظر

 

 گرفت و نسبی هم هست یعنی هر فردی می‌تواند برای خود هدفی

 

 انتخاب کند.

 

    سعادت و خوشبختی چیست؟

   جواب این سوال در مقاله داده شده ولی برای یادآوری دوباره آن را

 

می‌نویسم:

 

خوشبختی در رسیدن به هدف است و زمانی که انسان به آن دست یافت، در واقع خود را خوشبخت می‌یابد و خوشبختی همان حالت رضایت و خوشنودی است که انسان در اثر رسیدن به هدف یا در راه رسیدن به هدف آن را احساس می‌کند
نوشته شده در  سه شنبه 87/1/27ساعت  5:52 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

 

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتم: این که تو می‌گویی با عُرف سازگاری ندارد.

عاقلانه گفت: می‌خواهم برای خود زندگی کنم و نه دیگران.

گفتم زندگی با دیگران حکم عقل است و از آن گریزی نیست.

به ناچار دو مساله برای خودم پیش آمد:

1.     اگر او می‌گفت: برای انجام این کار به جامعه‌ای می‌روم که با این مساله

 

سازگار باشد.

 

در جواب می‌گفتم: بستگی به این دارد که آیا فرهنگ اصیل خود را قبول کنی

 

 یا آنچه را که به عقلت می‌رسد. (چون این نتیجه سال‌ها فکر و تجربه  و آن

 

تنیجه هوسی زودگذر است.)

 

2.     و اگر می‌گفت: من به جامعه‌ای دیگر نمی‌روم بلکه  همین جا با کسانی

هستم که مرا و این کار مرا قبول داشته باشند.

در جواب می‌گفتم: باید دید این عده که کار تو را قبول می‌کنند دلیلشان همان

هوس زودگذر است یا چیز دیگری!...

با یکی از دوستان مدت‌ها قبل در مورد این که ژل مو بمالد یا نه حرف می‌زدم که

 این بحث پیش آمد

پیشنهاد می‌کنم یکبار دیگه با این دیدگاه این نوشته رو بخونید و نظر بدید.


نوشته شده در  جمعه 87/1/9ساعت  6:39 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

بسمه تعالی
قال علی (ع):
 

فَإِنَّ الْغَایَةَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَکُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ

 

 تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ

 

 :امام علی (ع) فرمود

 قیامت پیش روی شما و مرگ در پشت سر شما را می‏راند سبکبار شوید تا برسید

همانا آنان که رفتند در انتظار شما هستند

نهج‏البلاغةخطبة21

  

نوشته شده در  سه شنبه 86/12/28ساعت  12:41 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

    سلام آقا جان
    شرمنده ام که بهانه ها برای یاد کردن از تو را کم کرده و بیشتر از آنکه به تو فکر کنم در خودم غرق شدم.
    چه بد است فراموشی جان و خدمت به تن.
    می‏بینم که بی تو زنده‏ام و چه زندگی که مرگ بر آن ترجیح دارد.
    ارباب مدت‏هاست که بوی سیب به مشام جان نرسیده چه می‏شود که از باغ ولایت و محبت
 سیبی به من دهی تا بوی حسین(ع) را حس کنم:
 
    بیا که بی تو شکوفه غریب می‏ماند           زمانه در هوس بوی سیب می‏ماند
    در انتظار تو دستان باز پنجره‏ها            به سمت روشن ام من یجیب می‏ماند
     

نوشته شده در  یکشنبه 86/12/12ساعت  9:27 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

 

بسمه تعالی

  الهی گویا آسمان مهیای بارشی بس عظیم و طاقت فرساست که کمتر کسی را یارای

 رو در رو شدن  انفرادی آن است؛ الهی یافتم که هر که در زیر سایه درخت توکلت کوچ کند

 از آسیب در امان خواهد بود؛

 یا غیاث المستغیثین اذن ورودم را بپذیر.

   الهی هر چه باشد سنگ سنگ است  وآتش آتش و هیچگاه تا به حال نشده است که

 سنگی آتش زا بی اراده تو کسی را کشته ویا زخمی گرداند؛

 الهی حیات و مماتم را تو به عهده پذیر و مرا کشته و زخمی این سنگها مگردان

   الهی تو خود می دانی که دریا نیستم تا اگر سنگی بر من فرود آید آن را در خود فرو برم

 پس اگر اذن دخولم نمی دهی به دریایم ملحق گردان.

نویسنده:حامد اسدالله زاده


نوشته شده در  جمعه 86/12/10ساعت  10:59 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

   از امروز با مطالبی از دوست عزیز و خوش ذوق آقای حامد اسدالله زاده

 در خدمت شما عزیزان هستم امیدوارم مورد قبول واقع شود.

 

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر

اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا

باران آتش

  الهی سرانجام شهادت در راه خودت را مرحمت فرما

 به تمام آنهایی که با آرزوی شهادت در رکاب قطب عالم امکان شب را به صبح می رسانند.

   الهی باران سنگ های آتش زا که تمام زندگی مؤمن را به فنا می سپارد، باریدن گرفته است؛

 الهی چتری از جنس نور می خواهم تا طاقت این بارش سهمگین را داشته باشد.

    الهی زخمی ها و کشتگان این باران شهاب های آتش زا بسیارند،

 ولی هر چه در احوالشان جستجو می کنم که چه چیز باعث شد تا در میان این همه افراد

 سنگی او را هوشیارانه هدف قرار دهد، هیچ نمی یابم الهی یاریم نما تا بیابم.

از نظرات زیبا و کارساز تان ما را محروم ننمایید.


نوشته شده در  پنج شنبه 86/12/9ساعت  11:13 عصر  توسط حسن اندواری 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تابه تهمت و روغن معصیّت
حرف‏های تکان دهنده حاج ناصر در حضور حاج کاظم
حیدر ولی با نام دیگر بود عباس
ختم واقعه
آخر دنیا
اثر یک خاطره
دلستانه
[عناوین آرشیوشده]